اصفهان، شهر هنر و هنرمند است، اصفهان مأمن تلفیق واقعیت و عشق است. شرکت مهندسی مشاور نقش و اندیشه مبنا با این فلسفه و خاستگاه اصفهان برآنست تا با پردازش نقش خیال در ایده آلیسم و تبلور اندیشه ای عقلانیت محور، زمینه ایجاد طرحها و پروژه های مانگار را فراهم سازد.
25 اکتبر به ابتکار نقاش کانادایی کریس مک کلور صاحب سبک رئالیسم عاشقانه «روز جهانی هنرمند» لقب گرفته است.
در نگاه کلی و عمومی هنرمند کسی است که عرق روحی خویش را در یکی از قالبهای هنری همانند نقاشی، طراحی، مجسمه سازی، صنایع دستی، موسیقی، نمایش، عکس و فیلم و یا حتی در کالبد رمان و شعر میدمد و سعی میکند با مضامین مختلف و روایتهای نو و منعطف در ژانرهای متفاوت و روح نواز به شهروندان ارائه نماید.
اما هنرمند همانی که در ابتدا میپنداریم کسی است که پیشهاش هنر است. سپس میفهمیم او ممکن است فقط یک اثر هنری داشته باشد و پیشهاش هنر نباشد و باز هم هنرمند باشد؛ هنری که هزاران سال است کسی از پس تعریف آن بر نیامده است.
بنابراین هنوز نمیتوانیم هنرمند را هم به راحتی تعریف کنیم. اما فقط با حس و شهود میتوانیم درک کنیم بسیاری که ادعای آن را دارند به واقع و درحقیقت هنری ندارند و هنرمند نیستند.
جامعه امروز ما نیاز دارد بداند چهکسی هنرمند نیست و چرا؟ واژه هنر در زبانهای اروپایی، به یونانی تِخْنِه (techne)، به لاتین آرتوس و آرتیس (artis) و آرس (ars) و به انگلیسی آرت (art) گفته میشود که از ریشه هندی و اروپایی ar بهمعنای ساختن و به هم پیوستن و درست کردن آمده است.
اما سالها طول کشید تا بشر متوجه این واقعیت شود که هنرمند فقط با خلق و کنار هم چیدن اشیا با هنر عجین نمیشود. شاید هنر در شیوه اندیشه و نگاه او مستتر باشد.
یکی از رازهای هنرمند بودن ماندگاری آثاری است که از او بر جای میماند. نگاه هنری هنرمند شاید به واسطه نبود اثر هنری دفن و فراموش شود. اما این نگاه هنری اگر به واسطه اثر هنری مابه ازای بیرونی و عینی داشته باشد ماندگار خواهد شد.
تیموتی بینکلی، درپاسخ به اینکه آیا برخی آثار بحثانگیز امروز، به راستی آثار هنریاند یا نه؟ میگوید: «فقط میتوانم بگویم که آنها بهدست هنرورزان، ساخته (یا خلق و ایجاد) میشوند، منتقدان، آنها را با عنوان آثار هنری مورد نقد و بررسی قرار میدهند، در کتابها و نشریههای مربوط به هنر، دربارهشان بحث میشود، در گالریها یا مکانهای مرتبط با هنر، به نمایش گذاشته میشوند و چیزهایی از این قبیل، اما آنها ماندگار نیستند.»
هنر بخش مهمی از تجربه بشری برای زمان خارج از ذهن است. امروزه هنرمند مبارزی است که همزمان در دو جبهه متفاوت درون و برون در نبردی بی امان می باشد. در مبارزه درون، یک هنرمند در تکاپو برای پیدا کردن پاسخ به پرسشهایی در زمینه چیستی ها و چرایی های زندگی بوده و تلاش برای کاستن از درد و رنج انسانها و تسکین آلام بشری، بخش برونی این مبارزه می باشد.
همچنین هنرمند از مسیر هنر در ایجاد زیبایی و نشاط روحی به انسان سرگشته در کسالتهای روحی و روانی و اسیر در چنگال تکنولوژی مددرسان خواهد بود.
نگاه به مجسمه ای بی سر و صدا و خیره به ابدیت، حس خشم و نفرت در یک تابلو، تصویری از یک جهان تبه شده در یک خط- نقاشی، دریافت صدای غم انگیز و حزن آلود از یک ملودی و… همه و همه تحمل مشقات زندگی خشک و بی رحم ماشینی را بر ما راحت تر خواهد کرد.
رسالت یک هنرمند دیدن و به تصویر کشیدن حقایق زیر پوست شهر است، واقعیت هایی که با چشم غیرمسلح افراد عادی قابل درک و تشخیص نیستند.